محصول کتاب هابیت از جی تالکین در سایت فایل خونه برای دانلود آماده شده است. روزی روزگاری یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی می کرد نه از آن سوراخ های کثیف و نمور که پر از دم کرم است و بوی لجن می دهد و باز نه از آن سوراخ های خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و برای خوردن پیدا نمی شود؛ سوراخ از آن سروان های هابیتی بود و این یعنی آسایش یک در کاملا گرد داشت مثل پنجره کشتی که رنگ سبز خورده بود با یک دستگیره زرد و یراق و برنجی درست در وسط در به یک تالار لوله مانند شبیه تونل باز می شد یک تونل خیلی دنج، بدون دود و دم با دیوارهای تخته کوب و کف آجر شده و مفروش مجهز به صندلی های صیقل خورده و یک عالمه یک عالمه گل میخ برای آویختن کت و این هابیت ما دلش غنج می زد برای دید و بازدید.
در بخشی از متن کتاب هابیت می خوانیم:
هابیت ما هابیتی بود که خیلی دستش به دهانش می رسید و اسمش بگینز بود. بگینزها از عهد بوق توی محله تپه زندگی می کردند و مردم خیلی حرمت و احترامشان را داشته اند نه فقط به خاطر آن که ثروتمند بودند بلکه برای این که ماجراجو نبودند یا کارهای غیرمنتظره ازشان سرنمی زد: می توانستی بی آن که زحمت پرسیدن به خودت بدهی حدس بزنی که یک بگینز به سوالت چه جوابی می دهد این داستان داستان بگینزی است که دست به ماجراجویی زد و یک دفعه دید کارهایی از او سر می زند و چیزهایی می گوید که پاک غیر منتظره است. درست که شاید احترامش را پیش در و همسایه از دست داد اما در عوض خوب حالا بعد می بینیم که آخر سر در عوض چیزی نصیب اش شد یا نشد.
پیشنهادات فایل خونه برای شما
این کتاب با این عناوین نیز جست و جو می شود.