محصول کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر با کیفیت عالی در سایت فایل خونه برای دانلود آماده شده است. کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر یکی از رمانهای کلاسیک و محبوب ادبیات نوجوانان و جوانان است که با سبک نگارش خاص و محتوایی دلنشین، جایگاه ویژهای در دل مخاطبان پیدا کرده است. این کتاب به صورت مجموعهای از نامهها نوشته شده که شخصیت اصلی داستان، جودی ابوت، برای فردی ناشناس به نام بابا لنگدراز می نویسد؛ کسی که هزینه تحصیل او را در کالج میپردازد اما هویتش را فاش نمیکند.
داستان در فضایی شاد، پرامید و در عین حال منتقدانه روایت میشود. جودی، دختر یتیمی است که با پشتکار، ذوق نویسندگی و نگاه عمیق خود به زندگی، سعی دارد از گذشته تلخ خود فاصله بگیرد و آینده ای روشن بسازد. نامههای او سرشار از شوخطبعی، طنز، احساسات لطیف و دیدگاه های اجتماعی و انسانی هستند که خواننده را با خود همراه می کنند. شخصیت جودی به تدریج رشد میکند و از یک دختر ساده و خام به زنی مستقل، تحصیلکرده و آگاه تبدیل می شود.
ویژگی برجسته این اثر، لحن صمیمی و زنده آن است که باعث می شود خواننده احساس کند نامهها مستقیماً برای او نوشته شدهاند. علاوه بر این، موضوعاتی چون استقلال زن، حق تحصیل، تفاوتهای طبقاتی و اهمیت محبت و توجه در زندگی انسان، در خلال داستان مطرح می شوند.
بابا لنگدراز اثری است که همزمان هم سرگرم کننده است و هم پیام های عمیقی درباره انسانیت و رشد فردی منتقل میکند. این کتاب بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده و الهامبخش نمایشنامه ها، فیلمها و سریال های متعددی بوده است. خواندن این رمان برای هر سنی دلنشین و تأثیر گذار است، بهخصوص برای نوجوانانی که در جستوجوی هویت و جایگاه خود در جهان هستند.
در بخشی از متن کتاب بابالنگ دراز می خوانیم:
چهارشنبه ی اول هر ماه روز واقعا مزخرفی بود که همه با ترس و لرز منتظرش بودند با شجاعت تحملش می کردند و بعد فوری فراموشش می کردند.
در این روز کف زمین همه جای ساختمان باید برق می افتاد میز و صندلی ها خوب گردگیری و رختخواب ها صاف و صوف می شد. ضمن اینکه نود و هفت بچه یتیم کوچولو که توی هم لول می خوردند باید حسابی ترو تمیز می شدند، سرشان شانه میشد لباس چیت پیچازی نو و آهار خورده به تنشان میرفت و دکمه هاشان انداخته می شد و به همه ی آنها تذکر داده می شد که مودب باشند و هر وقت یکی از اعضای هیئت امنا با آنها صحبت کرد بگویند: بله آقا)(خیر آقا).
اما از آنجا که جروشا ابوت بیچاره از همه ی بچه های یتیم بزرگتر بود بیشتر زحمت ها به گردن او می افتاد. این چهارشنبه هم مثل همه چهارشنبه های ماههای قبل بالاخره هرجوری بود تمام شد و جروشا که در انبار غذایی برای مهمانهای پرورشگاه ساندویچ درست کرده بود به طبقه ی بالا رفتتا کارهای همیشگی اش را انجام بدهد.
پیشنهادات فایل خونه برای شما
این کتاب با این عناوین نیز جست و جو می شود.