محصول کتاب وصیت ها (جلد دوم کتاب سرگذشت ندیمه) از مارگارت اتوود در سایت فایل خونه برای دانلود آماده شده است. تنها آدم های مرده مجاز بودند تندیس داشته باشند اما من زمانی که هنوز زنده بودم یکی برای خودم داشتم حالا سنگ شده بودم عمه ویدالا با صدای بلند از روی تقدیرنامه می خواند که این تندیس نشانه ی کوچکی است برای ستایش از کمک های بسیاری که به آن ها کرده ام عمه ويدالا تنها داشت وظیفه ای که مافوق های ما بر عهده اش گذاشته بودند اجرا می کرد و قلباً تمایلی به قدردانی از من نداشت. من هم با فروتنی بسیار تا جایی که اقتضا می کرد از او تشکر کردم بعد طناب را کشیدم و پارچه ای که روی تندیسم را پوشانده بود رها شد. پارچه روی زمین افتاد و من آن جا ایستاده بودم ما اجازه نداشتیم در اینجا یعنی آردوآ هال کسی را تشویق کنیم اما چند نفری زیرزیرکی و خیلی آرام دست زدند و من سرم را خم کردم و یک بار برای همراهی با آن ها سرم را تکان دادم.
در بخشی از متن کتاب وصیت ها (جلد دوم کتاب سرگذشت ندیمه) می خوانیم:
از من خواسته اید برایتان بگویم وقتی در گیلیاد بزرگ می شدم چه طور بود می گویید این مفید خواهد بود امیدوارم مفید باشد تصور می کنم انتظار دارید چیزی جز وحشت در آن نباشد اما واقعیت این است که در گیلیاد مثل هر جای دیگری به خیلی از بچه ها عشق و محبت داده می شد و در گیلیاد مثل هر جای دیگری خیلی از بزرگترها با محبت و البته جایز الخطا بودند. امیدوارم شما هم این را به یاد بیاورید که همه ی ما یک جنس دلتنگی داریم برای آن مهربانی های آشنای فصل کودکی هرقدر هم شرایط دوران کودکیمان برای دیگران عجیب باشد با شما موافقم که گیلیاد باید محو شود خیلی چیزهای اشتباه در آن وجود دارد خطاهای بسیار اتفاقات فراوانی که مطمئناً با آن چه خدا میخواهد در تضاد است اما باید به من اجازه بدهید برای آن چه از دست خواهد رفت سوگواری کنم.
پیشنهادات فایل خونه برای شما
این کتاب با این عناوین نیز جست و جو می شود.